روشنفکرى دینى و 4 معناى سکولاریسم نشریهء شرق، گروه سیاسى، رضا خجسته رحیمى: عبدالکریم سروش بزرگ خاندان روشنفکرى دینى، شنبه بعدازظهر به اردوى تابستانى دانشجویان تربیت معلم آمد تا حدیث روشنفکرى دینى از سکولاریسم را به دانشجویان سیاسى ابلاغ کند. کجا بودند آن روشنفکران عرفى که روشنفکران دینى را سراپا مخالف سکولاریسم مى خواندند تا سخنان او را بشنوند و دیگر نخواهند به چوب سکولار نبودن او را از میدان به در کنند؟ کجا بود آن مدعى که مى گفت: «اگر سخنان عبدالکریم سروش را از عناصر مخدوش شده غربى بزداییم، چیزى جز جنازه چند فقیه، مفسر و متکلم باقى نمى ماند.» تا حدیث روشن و بى جانبدارى یک روشنفکر دینى را از سکولاریسم بشنود. که عبدالکریم سروش اگر توانسته است نام «روشنفکرى دینى» را زنده نگه دارد نه از آن روست که روشنفکرى را دینى کرده است بلکه بدان سبب است که هم روشنفکر است و هم دیندار. گاهى سخن روشنفکرى مى گوید و گاهى خطابه دینى. زمانى از چگونگى برساختن دنیایى نو و گذار از سنت براى ایرانیان سخن مى گوید و گاهى دیگر وعظ دین مى کند. سخنان روشنفکر دینى ما هیچ بویى از مخالفت با سکولاریسم نداشت که اگر از گفته هاى او تنها یک تحشیه و تعریض بر سکولاریسم بیرون مى آمد، آن هم خطاب به دینداران بود که مباد انگیزه هاى دینى و سعادت اخروى شان را در دنیاى سکولار فراموش کنند که گفتیم سروش هرچه هست، دعوى دین نیز دارد. اما استاد روشنفکرى دینى روز شنبه از هیچ نسخه و نکته اى سخن نگفت که از فحواى آن محدودیت و معذوریتى براى روشنفکران عرفى پدید آید. سروش اکنون از نسخه غزالى سخن نمى گوید که رو به سوى حافظ کرده است، حافظى که ناقد تصوف زمانه خود بود. • معناى اول سکولاریسم عبدالکریم سروش سخنش را با عنوان «سکولاریسم سیاسى، سکولاریسم فلسفى» از آغاز داستان سکولاریسم شروع کرد: «چنانچه مورخان گفته اند سکولاریسم در ابتدا معناى ساده اى داشت و به مفهوم ترک زهد بود. سکولاریسم به معناى دنیاگرایى به معناى کنار نهادن زهد و شیوه زاهدانه بود و در برابر کسانى که زندگى راهبانه اى را پیش گرفته بودند، راهبانى که شرط سعادت اخروى را نفى کامجویى هاى دنیوى مى دانستند.» نهضت اومانیسم پاسخى به این زهد راهبانه بود: «اومانیسم یا انسان گرایى بر این مبنا بنا شده بود که آدمى باید به خودش برسد. کانت گفته بود من انسانم و هیچ چیز انسانى با من بیگانه نیست. همان طور که علم یک متاع دنیوى است و باید از آن استفاده برد، لذات دنیوى نیز چنین اند. دانشمندانى مثل اراسموس که از اومانیست هاى مشهور بودند یکى از ویژگى هاى عمده شان این بود که به ادبیات رومى توجه مى کردند. آنها به ادبیات گذشته برمى گشتند چون ادبیات قدیم، ادبیات کامجویانه اى بود. آنها مى گفتند ما به این جهان آمده ایم که زندگى کنیم نه اینکه زندانى باشیم.» سروش سکولاریسم را به این معنا در مقابل اندیشه هاى صوفیانه اى خواند که ما در تاریخ خود داشته ایم و آنگاه براى اینکه داستان سکولاریسم غربى را براى مخاطبین شرقى اش آشناتر کند مثالى نیز از فرهنگ ایرانى زد: «حافظ در برابر غزالى مترادف با همان سکولاریسم است در برابر زهد قرون وسطایى. غزالى طرفدار زهد بود و معتقد بود که هر کامجویى در این دنیا، نتیجه اى منفى در آن دنیا دارد. گویى اگر اینجا مصرف کنى آنجا کم بهره ترى و برعکس. غزالى از صوفیان تعریف مى کند که براى نماز صبح جایى مى ایستادند که عمداً از نسیم صبحگاهى بهره نبرند. اما این طرز تفکر که تفکر صوفیانه بود و غزالى هم طرفدار آن بود، به هیچ وجه مورد توجه بزرگى چون حافظ نبود. حافظ اشاره هاى انتقادآلودى به غزالى دارد. غزالى کتابى به نام کیمیاى سعادت دارد و حافظ به کنایه مى گوید که کیمیاى سعادت آن شیوه اى نیست که غزالى در کیمیاى سعادت پى گرفته بود. حافظ مى گفت من آدم بهشتى ام اما، حالى در این سفر اسیر عشق جوانان مهوشم. او بدین ترتیب اگرچه بهشتى بود اما از زندگى دنیایى تاسف نمى خورد و حق زندگى را ادا مى کرد.» عبدالکریم سروش بدین ترتیب تاویل کرد که غزالى را باید فردى آنتى سکولار و حافظ را هم فردى سکولار دانست و بدین ترتیب از معناى اول سکولاریسم سخن گفت: «به این معناى اول جهان صنعتى کنونى کاملاً سکولار است. شما اگر در آن سو از زمین مدتى زندگى کرده باشید به رایجى شنیده اید که ما فقط یک بار زندگى مى کنیم. آنها از این سخن نتیجه مى گیرند که لذا باید خوش باشند. پس اصل لذت یک معنا از سکولاریسم است. به این معنا چرا که آن منش هاى زاهدانه و صوفیانه به واقع ربطى به دین ندارد. فیض کاشانى به غزالى مى گفت کدام سخن پیامبر و آیه قرآن دلالت بر این سخت گیرى دارد که تو تجویز مى کنى. به واقع یک دوره تاریخى بر فرهنگ اسلام گذشت و این چیزها را ایجاب و تحمیل کرد. این زهد صوفیانه عکس العملى بود در برابر شب هاى افسانه اى هزار و یک شب و شادیخواهى هاى افزون. عارفان ما هم مى گفتند که انسان هایى با ظرفیت زیاد مى توانند از همه لذت ها استفاده کنند که این در ظرف هاى کوچک است که همه لذت ها با هم جمع نمى شوند و شما در عین حال که چشم در چشم خدا مى دوزید و نفس از سینه او مى گیرید، از لذات دنیوى هم مى توانید استفاده کنید.» اما پس سروش تکلیف خود را با قناعت و مجاهدت و گذشت هایى که در اسلام تجویز شده بود چگونه روشن مى کرد؟ «در نظر داشته باشید که هر نظامى براى تاسیس احتیاج به پاره اى گذشت ها و زهد و مجاهدت ها و قناعت ها دارد. اما اینها نمى تواند مبناى کلى یک تمدن باشد و چنین نظامى اصلاً شکل نمى گیرد براى همین بود که پس از مدتى این آیه به پیامبر نازل شد که جوهر قلم عالمان بالاتر و والاتر از خون شهیدان است.» • معناى دوم سکولاریسم حال این روشنفکر دینى معناى اول سکولاریسم را پایان برده بود تا پرده از صورت دوم آن بردارد: «سکولاریسم در معناى دوم آن به مفهوم نفى دخالت روحانیت در امور کشور است که البته براى ما مسلمان ها شاید معناى چندان روشنى نداشته باشد. اما اگر به مسیحیت رجوع کنید این مسئله را بهتر درک مى کنید. ما در اسلام هیچ قانونى نداریم که براى اجرایش حضور یک روحانى شرط باشد. در تئورى نداریم اگرچه شاید در عمل داشته باشیم. اما در مسیحیت چنین نیست و به عنوان مثال براى یک عقد شرعى حضور یک کشیش الزامى است که اگر او نباشد آن عقد صورت شرعى به خود نخواهد گرفت. چرا که آن کشیش نماینده خدا در زمین است. حضور روحانى شرطى لایتخلف در دین مسیحیت است. شما جایگاه کشیشان کاتولیک و آمرزش گناهان توسط آنها را به یاد دارید. حال شاید روحانیت در میان ما هم اکنون چنین جایگاهى را پیدا کرده باشد اما ذاتاً داراى چنین جایگاه ویژه اى نبوده است و این آیه قرآن است که: ان اکرمکم عندالله اتقیکم» استاد روشنفکرى دینى پس از این به مخاطبانش گفت که در هنگام تدریس در دانشگاه هاى هاروارد و پرینستون نیز وقتى بحث به سکولاریسم مى رسیده او به دانشجویانش مى گفته که دین اسلام یک دین سکولار است و در آن کامجویى نفى نشده است و خود مسلمانان مى توانند اعمال روحانیون را انجام دهند و از این جهت میان اسلام و مسیحیت تفاوت بسیارى وجود دارد و البته این سخن استاد در آنجا مقدمات تعجب دانشجویان را هم در پى داشته است. اکنون سروش معناى دوم سکولاریسم را چنین جمع بندى مى کند: «سکولاریسم به این معنى در غرب رخ داد. روحانیون را محدود به حرفه خودشان کردند و نقش آنها را بسیار فرو کاستند و دستشان را از بسیارى جاها کوتاه کردند. دور واتیکان یک دیوار کشیدند و گفتند این منطقه مال روحانیون و بقیه مال بقیه مردم.» • معناى سوم سکولاریسم سروش در تعریف معناى سوم سکولاریسم به سراغ سکولاریسم سیاسى رفت که از نظر او به مفهوم جدا کردن دین از حکومت است: «مى گویم جدا کردن دین از حکومت و نه سیاست، چرا که جدا کردن دین از سیاست حقیقتاً نشدنى است. در این معنا حکومت یا کسانى که حکومت مى کنند، حق حاکمیت را از دین و دیندارى برنمى گیرند.» اینک این روشنفکر دینى به سراغ کسى رفت که عکس او زینت بخش جلد آخرین شماره کیان، نشریه روشنفکرى دینى در ایران بود: نصر حامد ابوزید. و سپس گفت: «در اسلام از نظر ابوزید، دیانت و حکومت به معناى حقوقى آن از هم جدایند و عالم دین بودن و پارسا بودن هیچ حق ویژه اى براى حاکم ایجاد نمى کند. این ایده که او ?? سال پیش مطرح کرد و موجبات اخراج او از جامعه و ارتداد او را به دنبال داشت، اکنون پذیرش آن راحت تر به نظر مى رسد. بدین ترتیب حق حاکمیت از هر جا بیاید از دین نمى آید.» اما سروش از سکولاریسم سیاسى معناى دومى را هم با حاضران در میان گذاشت: «شاید شما به لحاظ حقوقى رابطه دین و حکومت را بریده باشید اما هنوز اجراى احکام اسلامى را خواهان باشید. فرض کنید که در یک جامعه مردم مسلمان وارد پارلمان شوند و پارلمان را به دست بگیرند و به احکام دینى صورت قانونى ببخشند و انجام آنها را اجبارى کنند. اما سکولاریسم سیاسى به صورت مطلق آن، این را هم نمى خواهد. سکولاریسم هم پیوند حقوقى و هم پیوند قانونى را بریده مى خواهد.» استاد روشنفکرى دینى سپس تاکید کرد که اگر از ایران صرف نظر کنیم، این اندیشه که حکومت به لحاظ حقوقى طرفدار دیانت باشد در کشورهاى دیگر جایگاهى ندارد و رفرمیست هاى دینى اکنون در تلاش نهایى شان به دنبال صبغه قانونى بخشیدن به احکام دینى هستند: «در جهان امروز، سکولاریسم را بى طرفى ایدئولوژیک حکومت نامیده اند. یعنى حکومت نه تنها مبتنى بر ادیان نیست بلکه طرفدارى هم نمى کند. بر این مبنا در آمریکا اگرچه جامعه سکولار نیست ولى حکومت سکولار است. حکومت نمى تواند از مالیات مردم، مراکز و معابد دینى بسازد و ساختن مراکز و کلیساها به مردم واگذار شده است.» اما سروش معتقد بود که سکولاریسم سیاسى لزوماً محصول تحمیل فیلسوفان نیست که بخش عمده اى از آن در نتیجه یک تجربه عملى حاصل شده است. منظور او در معناى دقیق تر آن چنین بود: «در یک جامعه پلورالیستى دولت خودش را موظف به بى طرفى مى داند. در لبنان حکومت نمى تواند طرف یک فرقه دینى را بگیرد چرا که نظم اجتماعى برهم خواهد خورد. در اروپا هم پس از پیدایش پروتستان ها در برابر کاتولیک ها بود که بحث از سکولاریسم جدى تر شد و چنین بود که حکومت تصمیم گرفت مبتنى بر هیچ فرقه اى از مسیحیت نباشد.» دیگر مشخص بود که چرا سکولاریسم در ایران پا نگرفته است: «اینکه به لحاظ علتى، حکومت پلورالیستیک و سکولار در کشور ما شکل نمى گیرد به این خاطر است که ما اکثراً از یک دین و فرقه ایم و در چنین شرایطى علت لازم براى شکل گیرى یک حکومت سکولار به وجود نمى آید.» • معناى چهارم سکولاریسم سروش اکنون به سراغ معناى چهارم و نهایى سکولاریسم رفت: سکولاریسم فلسفى یا علمى. او اما پیش از توضیح این بند از سخنانش تاکید کرد که تقسیم بندى اش از سکولاریسم تقسیم بندى یگانه و کم همتایى بوده است: «سه سخنرانى در آمریکا داشتم که هر سه درباره سکولاریسم در جمهورى اسلامى بود. بعد از سخنرانى هم دانشجویان و هم اساتید حاضر مرا به خاطر این تقسیم بندى در مفهوم و معناى سکولاریسم تحسین کردند. چرا که جدا کردن این مفاهیم و معناها از یکدیگر کار مهم و البته سختى است.» اما منظور سروش از سکولاریسم فلسفى چه بود؟ «یعنى اینکه شما جهان را بر وفق مفاهیم دینى تبیین نکنید و در تبیین هایتان براى پدیده هاى اجتماعى و علمى پاى خدا را به میان نکشید.» اینک سروش باید مثالى مى زد تا سخنش آشکارتر شود: «اواخر جنگ بود. ما فاو را از عراقى ها گرفته بودیم و بعد از مدتى شکست خوردیم و آنها فاو را پس گرفتند. یادم است که در نماز جمعه، امام جمعه اى گفت: اینکه آنها توانستند فاو را پس بگیرند به خاطر گناهان ما بود. آن فرد تمام رشادت ها و فداکارى ها و شهادت ها را نادیده مى انگاشت تا به هدفش برسد. این همان تفسیر و تحلیل غیر علمى و غیرسکولار است.» اما آیا از نظر سروش فلسفه اسلامى هم فلسفه اى غیرسکولار بوده است؟ «جالب است که بگویم فلسفه اسلامى که برگرفته از فلسفه یونانى بود، فلسفه اى سکولار بود. اینکه فقیهان در میان فلاسفه اسلامى ما جایگاهى نداشتند بدان دلیل بود که فلسفه اسلامى فلسفه سکولار بود و تبیین پدیده هاى نظام هستى را براساس ماهیت پدیده ها انجام مى داد. امروز هم مى بینید که در جامعه ما علم و فلسفه سکولار مغرب زمین رایج و مطرح است و در مقابل این فلسفه سکولار، کلام اسلامى عقب نشینى هم کرده است.» سروش اکنون خود گویى متعجب شده بود که با خنده مى گفت: «پس ما چه چیزى داریم که مى توانیم بگوییم سکولار نیست؟» سروش دو نکته دیگر براى گفتن داشت که اگرچه از آنها به اختصار سخن گفت اما به واقع بیشترین درگیرى ذهنى را در سال هاى گذشته براى او به همراه داشته است. چه آنکه او پدر روشنفکرى دینى است و شاگردان در انتظار نسخه او هستند. اما آن دو نکته آخرین: «دو مطلب را مى خواهم بگویم و تمام کنم. مطلب اول در خصوص عرفان ماست. عرفان دینى ما خیلى غیر سکولار است و مطلب دوم در خصوص مفهوم آخرت و معاد است که به نظر من غیر سکولارترین عنصر دین همین مفهوم عنصر آخرت و زندگى اخروى است. حرف اصلى من این است: به میزانى که شما در زندگى فردى تان جهت گیرى به سمت آخرت داشته باشید، زندگى شما غیر سکولار است. اما اگر معادى نباشد، همه چیز مى تواند دنیایى باشد و خدا هم دنیایى خواهد بود.» سروش خود مى دانست که البته کار او به عنوان روشنفکرى که دغدغه دین نیز دارد بسیار سخت است، همچنانکه خود نیز گفت: «زاهدان یک طرف را نفى مى کنند و عده اى هم آنچه غیر دنیایى است را منکر مى شوند. اما فرض داشتن دین و دنیا در کنار هم است که مشکلات را به وجود مى آورد.» سخنان سروش که به پایان رسید، سئوالات از او آغاز شد: چرا دین و سیاست را از یکدیگر جدا نمى دانید؟ آیا سکولاریسم بنیان هاى اخلاق را سست نمى کند؟ چرا شما در جایى گفته بودید جوامع سکولار جوامع بى اخلاقند؟ آیا با توجه به شرایط اجتماعى ایران، شما به تحقق سکولاریسم در اینجا امیدوارید؟ چرا اینقدر دانشجویان شعار سکولاریسم داده اند و هیچ نتیجه اى نگرفته اند؟ آیا در اندیشه شما سکولاریسم ضد دین است یا غیر دینى است؟ آیا شما از سکولار شدن ایران استقبال مى کنید؟ استاد روشنفکرى دینى هیچ سئوالى را بى پاسخ نگذاشت اگرچه برخى سئوالات همچون سئوال آخر را سئوالى ژورنالیستى و سطحى خواند و گفت: «این سئوال ژورنالیستى چیست؟ همه این حرف ها را گفتم تا شما سئوالات کلى نپرسید. بعدش هم شما که نباید از ذوق و میل شخصى کسى سئوال کنید.» برگرفته از نشریهء شرق: http://www.sharghnewspaper.com/830602/polit.htm
|
دکتر عبدالکریم سروش
گزارشگر: رضا خجستهء رحیمی
|
سکولاریسم واژهای است انگلیسی و از ریشه لاتین ( seculum) اخذ شد.معادل فرانسوی آن (seculoiseیا laicite) است در فارسی به معنای ناسوتی،دنیوی،بشری،عرفی،زمینی و گیتیانه آمده است.در فارسی اصطلاحی که مبین تمام حقیقت واژه سکولاریسم باشد ارائه نشده است و لذا واژة ((سکولاریسم )) استفاده میشود.
در مقایسه بین((سکولاریسم))و((لائیک))تفاوت چندانی وجود ندارد،اما تلقی عمومی بر آن است که سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست و پذیرفتن دین بعنوان یک رابطة صرفاً فردی بین فرد و خداوند است و لائیک به معنای ضد دین و الحاد میباشد.
اما بنظر میرسد که این تلقی دقیق نباشد.برخی نیز معتقدند که این دو واژه،دو کلمه مترادفند که در کشورهای پروتستان از آن بعنوان سکولاریسم و در کشورهای کاتولیک از آن به لائیک یاد میکنند. چگونگی شکل گیری سکولاریسم در غرب ریشه در تحول جامعه از قرون وسطی به عصر جدید دارد که از آن به عصر تاریکی یاد میشود.از جمله عواملی که در شکل گیری سکولاریسم مؤثر واقع شده بود،میتوان به نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت اشاره کرد و رگههای این اندیشه را می توان در متن تخریب شده انجیل یافت.همانجا که طبق تعالیم انجیل نوعی تقسیم کار میان کلیسا و قیصر پذیرفته شده بود.زیرا بر اساس گفته انجیل آنچه را که متعلق به قیصر است میبایست به قیصر و آنچه را که متعلق به خداست میبایست به کلیسا واگذار کرد.به همین علت است که برخی اظهار میدارند که در مسیحیت زمینة مساعد برای رشد سکولاریسم یافت میشود. اما در مفاهیم اسلام که ماده و معنا دنیا و آخرت و دین و سیاست ،دو روی یک سکه و درهم عحمین هستند چنین زمینه ای یافت نمیشود.
ماجرای سکولاریسم با روشنفکری مسیحیان غرب یعنی تعقیب شدید آنها علیه مفهوم بینش خدایی و یا خداپرستی که زائیده مذهب آنهاست علت همان عکسالعمل فشارها و مجازاتهای شدید و ستمگرانه کلیسا(ایکزیسیون) برصاحبان آزادی فکر بود و برخوردهای شدید و طولانی چند قرن بین دولت و کلیسا که سرانجام منتهی به جدایی و دو دستگاه از یکدیگرشد.و بر مشکلات افزود.استاد مطهری یکی از علل گرایش به مادیگری غرب را همین مسئله عنوان میکند و هر کس از دین و خداوند،مذهب خشونت و اختناق و استبداد بود.پس از آنکه یکبار مذهب از سیاست جدا شد انتظار نمیرفت که این امر تأثیر چندانی روی جنبهای از جنبههای فردی یا اجتماعی گذشته باشد.اما نتیجهای که حاصل شد این بود که سکولاریسم روشنفکری،نه فقط شامل فعالیتهای فرد و اجتماعی گردید بلکه شامل نظام قضایی،اجتماعی و تربیتی و همچنین فعالیتهای روشنفکری نیز گردید و هردو جنبه را فرا گرفت.
ضدیت تعقیب فلاسفه غرب در برابر فکر خداشناسی بقدری شدید است که به هیچ وجه تصور نمیکنند که بیخبری از آنها از طبیعت وذات بشر خطر نابودی توده بشر را در بر داشته باشد و باز بر اساس همین اصل است که توجه ندارد و تصور نمیکنند که ممکن است مفتاح علمی کشور،حقیقت ذات بشر در خداشناسی باشد و به حقیقت حاضر نیستند معرفتی از طبیعت یا ذات بشر را بدست آوردند به قیمت از دست دادن روشنفکری غیر مذهبی.واینان نیز به دامنه سکولاریسم افزودند.
علت دیگر در شکل گیری سکولاریسم جریان رفرمیسم (نهضت اصلاح دینی) بود.که طی آن نیز بتدرج از نفوذ مذهب در شئون زندگی کاسته شد.مارتین لوتر(1483 ـ 1546 م) از پیشگاهان این حرکت بود.وی با هدف اصلاح دین مسئله بخشش گناهان را مورد اعتراض قرار داد و اصل خود کششی را که خود نیز مشوقی برای فرد گرایی است مورد تأکید قرار دارد.ولی به تفکیک دین از سیاست نیز تأکید میورزید و اظهار میداشت که پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می گیرند و وظیفه کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است.
متولیان جامعه غرب در جهت پایه گذاری تمدن خود،از سویی آیین مسیحیت را مورد بی مهری قرار دادند و از سوی دیگر نظام فکری جدیدی را بر مبنای سکولاریسم پی ریزی کردند.
اصول و عناصر قوام بخش سکولاریسم عبارتند از :
1- اومانیسم (انسان مداری) 2- راسیونالیسم (عقل مداری) 3- علم محوری
4- لیبرالیسم (آزادی و تساهل) 5- لنت ستیزی و نوگرایی.
1- انسان مداری( اومانیسم)
(( اومانیسم)) هویت فرهنگی عصر جدید غرب است. بر اساس این اصل انسانمدار و محور همه اشیاء است و خالق ارزشها و ملاک تشخیص خیر و شر است؛در واقع انسان به جای خدا مینشیند و قادر است بدون مدّ نظر قرار دادن دین و ارتباط با ماوراء طبیعت مشکلات زندگی و دنیای خود را حل و فصل کند. بنا براین اصل،انسان با دو اهرم عقل و علم و دیگر نیازی به دین ندارد. نتیجة انسان محوری زمینی کردن دین و بی اعتباری آن است.در این رهگذر انسان موجودی مادی قلمداد شده،هر گونه نیروی معنوی بی اعتباری و مورد انکار قرار میگیرد.آنچه اصالت دارد انسان است و خداوند صرفاً در جهت رفع آلام روحی و نیازهای بشر مورد پذیرش قرار میگیرد و خود از اصالت برخوردار نیست.نظام سیاسی اومانیسم مبنای مشروعیت خود را از مردم و به اصطلاح ((قرارداد اجتماعی)) میگیرد که امروزه در انتخابات و آراء مردمی تجلی مییابد.
2- عقل مداری (راسیونالیسم)
از دیگر مشخصههای سکولاریسم عقل گرایی است،بدین معنا که انسان از عقل قادر است که همة مسائل را درک کند و به حل آنها بپردازد.داوری نهایی در حل منازعات به عهده عقل است و عقل مستقل از وحی و آموزشهای الهی قدرت ادارة زندگی بشر را دارد.عقل مداری،در تاریخ اندیشة سیاسی غرب به((دکارت)) باز میگردد.پیش از او،طی دو قرن.فلسفه مدرسی با حملات منتقدان و تشکیک در مبانی فکری آن سست شده بود که در نتیجه،در کارت فلسفة مَدرسی را ار اعتبار انداخت و فلسفه نوینی را جایکزین آن ساخت. نتایج عقل مداری طرد دین بود،زیرا عقلانیت به گونهای تفسیر شد که دین را ضد عقل معرفی میکرد.از این رو،عقل معیار صحت و سقم قلمداد شد.محاسبه گرایی از پیامدهای عقل مداری است که در پی ریزی تمدن غرب نقشی اساسی ایفاد کرد.در تفکر اسلامی،عقل یکی از منابع استنباط احکام شرعی است و نه تنها با دین سه تیز ندارد بلکه در خدمت آن است آیات و روایات فراوانی دعوت به تعقل و تفکر میکنند،به گونهای که در روایات تفکر یک ساعت معادل هفتاد سال عبادت شمرده شده است.
بر اساس این مبنا،علم نقش مذهب را در حیات انسانها ایفاد میکند و بعبارت دیگر یافتههای علمی برای اداره جامعه کافیست.فرانسیس بیکن پایهگذار تجربه گرایی بوده وی پژوهش تجربی را جایگزین تفسیر نهادهای سنتی از جهان کرد. در این راستا،تعارض علم و دین از مسائلی است که پس از رنسانس و با ظهور موج تجربه گرایی رخ بنمایند . از دیدن اینان.علم بر دین مقدم است و رویکرد افراطی تجربه گرایی این است که هر آنچه که به محک تجربه در نیاید مورد طرد و انکار قرار میگیرد.
تقابل علم و دین از هنگامی آغاز شد که تئوریهای جدیدی،در فضاشناسی و هیأت به وسیله کوپرنیک و کپلر و گالیله مطرح شد که پذیرفتهها و باورهای کلیسا و با ظواهر کتاب مقدس (که برای آنها مقدس بود و به اعتقاد ما تخریب شده است) مخالفت داشت از آن پس تعارض کلیسا و علم آغاز شد و بتدریج شدت گرفت.گرچه در ابتدا کلیسا مقاومتهای زیادی کرد،اما در نهایت شکست خورد و عکس العملهای متعددی نشان داد که در جمله آنها جدایی دین از علم بود.گفته شد دین زبان مخصوص به خود دارد و علم نیز زبان مخصوص به خود رادارد. در نزد آنان روح دین صرفاً راز و نیاز با خداست.
در تفکر دینی،همانگونه که بین عقل و دین تعارض نیست بین علم و دین نیز تعارض نیست.علم و عالم در اندیشه دینی ارزشمند است((قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون)) در تفکر دینی،معرفت تجربی تنها را ه شناخت نیست و راههای دیگری نیز جهت شناخت واقعیت وجود دارد .
4- آزادی و تساهل (لیبرالیسم)
تساهل و تسامح از دیگر مؤلفههای سکولاریسم است.از نظر این گروه مذهب و اعتقادات مذهبی مسئله ای فردی محسوب گشته و فرد در انتخاب ان آزاد است.زیربنای آن به تشکیک بر میگردد که در نهایت منجر به ایجاد دو مشرب فکری عقل مداری و تجربه گرایی شد آنان اصالت را به شناخت تجربی و حواس ظاهری بخشیدند و این امر موجب تشکیک در معرفت دینی شد به گونه ای که با همه سنن و قوانین دینی،اخلاقی و اجتماعی با دیدن نسبی گرایانه برخورد شد. در تفکر سکولار،حقایق پراکنده است و هر حزب و گروهی تنها به بخشی از حقایق دسترسی دارد.این ایده که با پذیرش اکثریت( 51% ) است جنبه قانونی پیدا کرد،به لحاظ فرهنگی منادی فردگرایی است و به لحاظ سیاسی و اقتصادی به منادی حداقل دخالت دولت در امور اقتصادی و سیاسی است و تنها کار ویژه دولت ایجاد امنیت در جامعه است.
منظور از سنت ستیزی دین زدایی است: فرهنگ امروز غرب بر اساس تحول،تطور و مبارزه با سنن دینی پی ریزی شده است.ماکیاول،از پیشتازان سنت ستیزی.دولت را پدیدهای طبیعی که هیچ تعلقی به ماورای طبیعت ندارد میشمارد و تنها نقشی که برای دین قائل است آن است که آن را به مثابة ابزاری در دست حکمران می داند.
سکولاریسم در تاریخ اسلام:
پس از رحلت پیامبر اسلام جریانات و حوادثی در تاریخ اسلام اتفاق افتاد که از همان زمان نیز نغمه جدایی دین از سیاست به گوش رسید و به انحراف مسیر حکومت و خلافت از جایگاه اصلی خود،بذر جدایی دین از سیاست کاشته شد.بین قرآن و عترت جدایی انداختند و گرچه دستگاه خلافت نام پیامبر و خدا را یدک میکشد اما اثری از آیین خدا و سنت پیامبر در آن نبود.هر چه زاویه انحراف از اسلام شدیدتر میگشت،بی توجهی به علوم و معارف دینی بیشتر پدیدار میگشت تا آنجائیکه در دوره اٌموی،شعر و عادات و آداب جاهلی بعنوان فرهنگ جایگزین مورد تشوی و ترویج قرار گرفت.سیاست عملاً از دیانت جدا شد و کسانی که حامل مواریث و ارزشهای اسلامی بودند از سیاست دور ماندند و کسانی رهبری و زمامت جامعه اسلامی را عهده دار شدند که با روح معنویت اسلام بیگانه بوده و تنها به تشریفات ظاهری بسنده میکردند.
سکولاریسم و جهان اسلام در عصر جدید و در ایران:
فرهنگ جدید غرب.پس از شکل گیری و همراه با سیطره اقتصادی و زرق و برق تمدنش مشرق زمین را مورد هجوم خود قرار داد.سکولاریسم از طریق مختلفی در جهان اسلام نفوذ و گسترش یافت.یکی از آن طرق برخورد غرب با جهان اسلام گسترش یافت.بتدرج گروهی از فرهنگ و اخلاث مهاجمان برخوردار شده و موج فرهنگ آنان شدند این غربزدگان برتری و سیادت غرب و پذیرفتند و تسهیل کننده نفوذ آنان در جامعه شدند.
میسیونرهای مذهبی نیز که از طریق تبلیغ مسیحیت.ایجاد مراکز خیریه و مراکز تعلیم و تربیت به اشاعه اندیشه سکولار کمک کردند یکی دیگر از مجاری ورود فرهنگ غرب به شمار میرود.مطبوعات.ترجمه کتابهای غربی و گسترش رسانههای جمعی از دیگران عوامل رواج سکولاریسم در جهان اسلام بودند و عمدهترین سر دبیران و روزنامه نگاران مطبوعات از عوامل نفوذی غرب بوده است.مستشرقین از دیگر عوامل رواج فرهنگ غرب بودند آنان با مطالعه فرهنگ جوامع و از طریق باستان شناسی و انتقال آثار و کتب علمی و خطی ضربات سنگینی به جوامع اسلامی زدند. و ضمن شناسایی نقاط ضعف و قوت جوامع اسلامی.راهی سیطره بر این جوامع را به استعمار گران یادآور شدند.ادیان ساختگی.اقلیتهای مذهبی و تشکلهایی نظیر احزاب،انجمنها و از جمله فرماسونرها نیز از دیگر مجاری و عوامل نفوذ فرهنگ غرب به شمار میروند.
در مواجه با موج تقلید و تشبه به غرب و غربزدگی نهضت احیای اسلامی و تفکر دینی شکل گرفت که بانیان ان حرکت تنها راه حل مشکلات جامعه را بازگشت به اسلام جستجو میکردند.که در ایران،انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امم خمینی(ره) حرکتی در جهت احیای ارزشهای دینی بود.از نظر تاریخی سکولاریسم در ایران سه مرحله طی کرده است:
1- مرحله شکل گیری سکولاریسم. 2- عصر حاکمیت سکولاریسم در ایران
2- افول سکولاریسم در ایران.
به چگونگی تکوین و شکل گیری سکولاریسم در ایران اشاره شد.اما حاکمیت آن به زمان رضاخان باز میگردد((نهضت مشروطه)) که حرکتی از جانب مسلمانان و با رهبری عالمان دینی در جهت مقاله با استبداد واجرای احکام شریعت بود را باید تلاقی سه جریان استبداد،اندیشه اسای و سکولار دانست که حاکمیت غربزدگان و نهایتاً پس از کودتای رضاخان و کمک انگلیسی ها منجر به حاکمیت کامل سکولاریسم در ایران گشت.بایان سکولاریسم در جهت حاکمیت،از سویی به مبارزه با اسلام پرداختند و از سوی دیگر کوشیدند تا با احیای تاریخ قبل از اسلام،اخذ ظواهر فرهنگ غرب و شاه محوری،ایدئولوژی جدیدی را بنیان نهند. شاخصهای مهم سکولاریسم در آن برهه عبارت بودند از:
1- ستیز با اسلام و تجدید گرایی: از طریق ایجاد تشکیک در مبانی دینی،حمایت از جریان انحرافی،مبارزه با نفوذ رهبران دینی،تلاش در جهت گسترش فساد،فحشا و اشاعه فرهنگ غرب در جامعه.
2- حاکمیت نظام آموزشی برمبنای سکولاریسم و برآمده از غرب.
3- تدوین و اجرای نظام قضایی نوین بر مبنای حقوق بشر غربی.
4- ایجاد فرهنگستان و تلاش در جهت الفبا.
5- کشف حجاب و متحدالشکل کردن پوشاک.
انقلاب اسلای را بایستی نقطه آغاز افول سکولاریسم دانست.چراکه انقلاب اسلامی برپایه دین و رهبری فقیه اسلام شناس و با مشارکت مردم مسلمان تحقق یافت. ونتیجه آن
غلبه تفکر دینی و عقب نسینی و انتقال سکولاریسم بود.
منابع:
1- فلسفه سیاست (مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ).
2- پاکسازی سکولاریسم (دکتر محمد رفیع الدین).
3- علل گرایش به مادیگرایی(استاد شهید مرتضی مطهری).
سال 1230
مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...
زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو...
باباه:جیکش در نمی یاد...
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!
در زمان خرید هدیه برای روز ولن تاین (فارسی نوشتم بی کلاسیه؟ اگه می گفتم ولن تایم که دیگه افتضاح می شد نه؟) نکات زیر فراموش نشود:
- اسیر اتمسفر: که همان بیماری جوگیر شدن باکلاس است. خصوصاً اگر مخاطب عزیز شما حرفه ای بود و خواست خودش انتخاب کند! بچه نشید ها!
o راه حل: هدیه باید سورپرایز باشد! خودم می خرم، خودم بهت می دم! تو نمی خواد بیای!
- خرید کیلوگرمی: هدیه هرچی درشت تر بهتر، هرچی ارزون تر بهترتر، هرچی گرون تر به نظر بیاد که دیگه
بهترترتر!
o پیشنهاد: آلبوم عکس، بالش، کتاب، بادکنک... (کمی بی کلاسی هم زیاد بد نیست!)
- بده بستان: یادتان باشد که یادآوری کنید که با هر دست بدهم، با همان دست یا آن یکی دست هم می گیرم!
o نکته: این موضوع عکسش صادق نیست، یعنی با هر دست بگیرم لزومی ندارد که چیزی پس بدهم! چه
با این دست چه با هر دست دیگر!
- مولتی هدیه دهنده: فقط وقتی چند هدیه بخرید، که چند هدیه گیرنده دارید! ولی همیشه سعی کنید چند هدیه
بگیرید حتی اگر یک هدیه دهنده دارید!
- قهرو باشید: خداییش این قهروها کادو می گیرند ها!
o اینو حتماً بفرمایید: یعنی من برای تو اینقدر ارزش دارم؟ (اشک) پس من قهرم!
- گل بخرید: چون او بیشترین شباهت را با گل دارد (و گل ازعروسک ارزانتر است!)
- یادتان برود: شما آدم فراموش کاری هستید، نه خسیس! اگر دیدید عکس آن دارد ثابت می شود سریع از متد قهر استفاده کنید!
- بروید گم شوید: یک جایی بروید که گم شوید و هزاربار مخابرات را شکر کنید که آنجا موبایلتان آنتن نمی دهد و فردا- پس فردا پیدا شوید!
o یادآوری: شما گم شده بودید، او که گم نشده بود! لذا کادو را اخذ فرمایید!
- ایرانی اصیل باشید: شما یک ایرانی به تمام معنا هستید و به روسم غیر ایرانی بی اعتنا، حتی اگر این رسم یک رسم جهانی باشد. پس هدیه مالیده!
o نکته: شما به این رسم اعتقاد ندارید، ایشان که اعتقاد دارند!
از فروشگاه مناسب خرید کنید
شرح یک حادث? کوتاه:
یک آقا پسر شیک و جینگول به یک مغازه کاملاً غیر شیک و غیر جینگول مراجعه می کند:
- سلام آقا. یه عروسک می خواستم برای ولن تاین
- ببخشید چی؟
- عروسک برای ولن تاین می خوام
- چی چی تاین؟
- یه عروسک می خواستم
- آهان! عروسک! ما همه مدل عروسک داریم. برای بچه چند ساله می خواستید؟
- یه دختر خانم هجده - نوزده ساله
- ؟؟!!
- آقای عزیز من یه عروسک می خوام که هدیه بدم، همچین چیزی دارید؟
- خوب آخه برای کی می خواید؟
- داداش مگه سایزبندی داره؟ چکار داری شما، دارید یا نه؟
- دختر؟ چی؟ تو گفتی دختر؟ می خوای به دختر کادو بدی؟ دیوانه ای؟
- یعنی چی؟ به شما چه ربطی داره؟ نداری خوب بگو ندارم چرا خل بازی درمیاری؟
- من که می گم دارم! تو عقلت کمه! آخه آدم عاقل به دختر کادو می ده؟!
- چرا نده؟ عشقم می کشه کادو بدم، کادو هم می دم، تا جونت هم دربیاد
- دیوانه ای دیگه! من کارم اینه! سالی دیویست تا از این عروسکا می فروشم. سرجمع دوتاشون باهم نمی مونن!
- چی؟!
- آره برادر، صداقت مالیده، همه تنوع طلب شدن. معرفت کیلو چنده، هزینه بی خودی برای چی می کنی؟!
- ؟!!
- بعله آقاجون! تو این دنیای باقالی به چند من پول بی زبون رو نفله نکن! کلاهت رو بچسب باد نبره!
- مطمئنی؟
- آره آقا! ول کن بچسب به زندگیت...
- !!
نتیجه 1: همیشه مهم نیست که برای شما چی می خرند، گاهی مهم است که از کجا می خرند!!
نتیجه 2: اینقدر پشت این مغازه و آن مغازه نایستید، بلکه فقط پشت بعضی مغازه ها که می شناسید باستید!!
نتیجه 3: هرچی که هست چیز بیخودیهنهادینه شدن تبعیض علیه اقلیت هاملی و مذهبی در ایران | ![]() |
![]() |
![]() |
نوشته شده توسط atabak | |
06 بهمن 1386,ساعت 04:59:30 | |
زمان نهادینه شدن تبعیض علیه اقلیت ها ملی و مذهبی در ایران \\در پایان سده نوزدهم، جمعیت ایلات حدود 3/1 جمعیت کشور بود[1] که اغلب از واحدهاى خود گردان تشکیل شده بودند. یرواند ابراهیمیان در این مورد مىنویسد: "...هرچند شمار اندکى از مردم شناسان مدعىاند که در سراسر تاریخ ایران روستاها و شهرها وابستگى زیادى به هم داشتهاند، بسیارى از مورخان و سیاحان معتقد بودهاند که تا زمان رشد تجارت و بازرگانى در نیمه دوم سده نوزدهم، اکثربخشها/ روستاها / مناطق و قبایل تقریبا ً مستقل، عملا ً خودکفا و از لحاظ سیاسی اقتصادى خود مختار و اغلب خود گردان بودهاند(دقیقا مانند ایالات کنونی کشورهای مدرن که دولتهای منتخب مردم در قرن 21 حامی و مشوق آن هستند)
. "بخش چهارم"چهارم در دوبخش اول و دوم این مقاله به طور عام، به واکاوى معنى و جایگاه حقوقى اقلیتها پرداختیم. از بخش سوم به بعد، شکل گیرى اقلیتها و نهادینه شدن تبعیض علیه آنها بررسى خواهد شد.سیاست تمرکز گرایى، بخش دیگرى از اقدامات رضا شاه بود که با یارى سیاستمدارن سرشناس در آن زمان نهادینه شد و امکان خود گردانىهاى محلى را براى اقلیتهاى زبانى و قومى از میان برداشت. ملک الاشعراى بهار دلیل پیوستنش به طرفداران نظام متمرکز سیاسى کشور را چنین شرح مىدهد: "...بادرک این مسئله که عدم تمرکز ایالتى به آسانى منجر به از هم گسیختگى ملى مىشود من از دولت مرکزى حتى وثوق الدوله حمایت کردم و از کوچک خان خیابانى و تقى زاده، با وجود اینکه شخصا ً آنان را تحسین مىکنم، انتقاد کردم. به همین دلایل من به حمایت خود به طرفدارى از ایجاد دولت مرکزى قدرتمند ادامه داده و برعلیه تشکیل خود مختارى ایالتى هشدار دادم. ساسان ستبرفرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه اقلیتها در ایران |
شهرستان کَنگاور از شهرستانهای استان کرمانشاه و ایران است.
مرکز این شهرستان شهر کنگاور است.
این شهرستان قدیمی در کنار نیایشگاه آناهیتا ساخته شده و قدمت آن به ???? سال قبل از میلاد میرسد. رونق این معبد در سفرنامه راه غربی ابریشم زبانزد بوده است. شاید یکی از عللی که معبد در اینجا ساخته شده این باشد که شهر کنگاور دارای چشمههای آب زیادی است.
کنگاور دارای چشمه های آب فراوان و همچنین دشتهای حاصلخیزی می باشد. از روستاهای آباد این شهر روستای فش و کلان است.
حکومت این شهر در زمان قاجار به ساری اصلان سپرده شد. عمارت ساری اصلان در مرکز شهر کنگاور همچنان پا بر جا است.
مردم این شهر اغلب به گویش لری و زبان لکی صحبت می کنند.منطقه کنگاور دارای زمستانی سرد و تابستانی خنک می باشد. دانشگاه آزاد شهر کنگاور در سال 1381 در بلوار اصلی ساخته شد که در حل حاضر در کنار کمربندی اصلی همدان به کرمانشاه قرار دارد و هم اکنون با هشت رشته کار خود را ادامه می دهد
یکی از آثار تاریخی و دیدنی شهرستان کنگاور تپه تاریخی گودین است. این تپه در دهستان گودین در 15 کیلومتری شرق کنگاور واقع شده و به لحاظ ارزش تاریخی در رده تپههای تاریخی همچون تپه سیلک کاشان قرار میگیرد که دورههای تاریخی ایران را با نسبت دادن به این تپه ها دسته بندی می کنند. این تپه آشپزخانه معبد آناهیتا محسوب می شده که پس از گذشت چند سال از ساخت آن تنها آثار چند بنا مربوط به حدود ??? سال پیش در آن باقی مانده است. گروههای کاوشگران آمریکایی در فاصله سالهای ضمن انجام کاوشهای گسترده در این تپه، آثار زیاد و گرانبهایی کشف کردند که همگی به خارج از ایران منتقل و هم اکنون در موزههای آمریکا و اروپا نگهداری می شوند.
دربرخی اسناد ادعا شده مردم گودین قدیم اولین مخترعان آبجو بوده اند.