سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه جامه دانش بپوشد، عیبش از مردم نهان ماند . [امام علی علیه السلام]

هیوا

سکولاریسم

 سکولاریسم واژه‌ای است انگلیسی و از ریشه لاتین ( seculum) اخذ شد.معادل فرانسوی آن (seculoiseیا laicite) است در فارسی به معنای ناسوتی،دنیوی،بشری،عرفی،زمینی و گیتیانه آمده است.در فارسی اصطلاحی که مبین تمام حقیقت واژه سکولاریسم باشد ارائه نشده است و لذا واژة ((سکولاریسم )) استفاده می‌شود.

در مقایسه بین((سکولاریسم))و((لائیک))تفاوت چندانی وجود ندارد،اما تلقی عمومی بر آن است که سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست و پذیرفتن دین بعنوان یک رابطة صرفاً فردی بین فرد و خداوند است و لائیک به معنای ضد دین و الحاد می‌باشد.

اما بنظر می‌رسد که این تلقی دقیق نباشد.برخی نیز معتقدند که این دو واژه،دو کلمه مترادفند که در کشور‌های پروتستان از آن بعنوان سکولاریسم و در کشورهای کاتولیک از آن به لائیک یاد می‌کنند. چگونگی شکل گیری سکولاریسم در غرب ریشه در تحول جامعه از قرون وسطی به عصر جدید دارد که از آن به عصر تاریکی یاد می‌شود.از جمله عواملی که در شکل گیری سکولاریسم مؤثر واقع شده بود،می‌توان به نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت اشاره کرد و رگه‌های این اندیشه را می توان در متن تخریب شده انجیل یافت.همانجا که طبق تعالیم انجیل نوعی تقسیم کار میان کلیسا و قیصر پذیرفته شده بود.زیرا بر اساس گفته انجیل آنچه را که متعلق به قیصر است می‌بایست به قیصر و آنچه را که متعلق به خداست می‌بایست به کلیسا واگذار کرد.به همین علت است که برخی اظهار می‌دارند که در مسیحیت زمینة مساعد برای رشد سکولاریسم یافت می‌شود. اما در مفاهیم اسلام که ماده و معنا دنیا و آخرت و دین و سیاست ،دو روی یک سکه و درهم عحمین هستند چنین زمینه ای یافت نمی‌شود.

ماجرای سکولاریسم با روشنفکری مسیحیان غرب یعنی تعقیب شدید آنها علیه مفهوم بینش خدایی و یا خداپرستی که زائیده مذهب آنهاست علت همان عکس‌العمل فشارها و مجازاتهای شدید و ستمگرانه کلیسا(ایکزیسیون) برصاحبان آزادی فکر بود و برخوردهای شدید و طولانی چند قرن بین دولت و کلیسا که سرانجام منتهی به جدایی و دو دستگاه از یکدیگرشد.و بر مشکلات افزود.استاد مطهری یکی از علل گرایش به مادیگری غرب را همین مسئله عنوان می‌کند و هر کس از دین و خداوند،مذهب خشونت و اختناق و استبداد بود.پس از آنکه یکبار مذهب از سیاست جدا شد انتظار نمی‌رفت که این امر تأثیر چندانی روی جنبه‌ای از جنبه‌های فردی یا اجتماعی گذشته باشد.اما نتیجه‌ای که حاصل شد این بود که سکولاریسم روشنفکری،نه فقط شامل فعالیتهای فرد و اجتماعی گردید بلکه شامل نظام قضایی،اجتماعی و تربیتی و همچنین فعالیتهای روشنفکری نیز گردید و هردو جنبه را فرا گرفت.

ضدیت تعقیب فلاسفه غرب در برابر فکر خداشناسی بقدری شدید است که به هیچ وجه تصور نمی‌کنند که بی‌خبری از آنها از طبیعت وذات بشر خطر نابودی توده بشر را در بر داشته باشد و باز بر اساس همین اصل است که توجه ندارد و تصور نمی‌کنند که ممکن است مفتاح علمی کشور،حقیقت ذات بشر در خداشناسی باشد و به حقیقت حاضر نیستند معرفتی از طبیعت یا ذات بشر را بدست آوردند به قیمت از دست دادن روشنفکری غیر مذهبی.واینان نیز به دامنه سکولاریسم افزودند.

علت دیگر در شکل گیری سکولاریسم جریان رفرمیسم (نهضت اصلاح دینی) بود.که طی آن نیز بتدرج از نفوذ مذهب در شئون زندگی کاسته شد.مارتین لوتر(1483 ـ 1546 م) از پیشگاهان این حرکت بود.وی با هدف اصلاح دین مسئله بخشش گناهان را مورد اعتراض قرار داد و اصل خود کششی را که خود نیز مشوقی برای فرد گرایی است مورد تأکید قرار دارد.ولی به تفکیک دین از سیاست نیز تأکید می‌ورزید و اظهار میداشت که پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می گیرند و وظیفه کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است.

متولیان جامعه غرب در جهت پایه گذاری تمدن خود،از سویی آیین مسیحیت را مورد بی مهری قرار دادند و از سوی دیگر نظام فکری جدیدی را بر مبنای سکولاریسم پی ریزی کردند.

اصول و عناصر قوام بخش سکولاریسم عبارتند از :

1- اومانیسم (انسان مداری)  2- راسیونالیسم (عقل مداری)   3- علم محوری

4- لیبرالیسم (آزادی و تساهل) 5- لنت ستیزی و نوگرایی.

1- انسان مداری( اومانیسم)

(( اومانیسم)) هویت فرهنگی عصر جدید غرب است. بر اساس این اصل انسان‌مدار و محور همه اشیاء است و خالق ارزشها و ملاک تشخیص خیر و شر است؛در واقع انسان به جای خدا می‌نشیند و قادر است بدون مدّ نظر قرار دادن دین و ارتباط با ماوراء طبیعت مشکلات زندگی و دنیای خود را حل و فصل کند. بنا براین اصل،انسان با دو اهرم عقل و علم و دیگر نیازی به دین ندارد. نتیجة انسان محوری زمینی کردن دین و بی اعتباری آن است.در این رهگذر انسان موجودی مادی قلمداد شده،هر گونه نیروی معنوی بی اعتباری و مورد انکار قرار می‌گیرد.آنچه اصالت دارد انسان است و خداوند صرفاً در جهت رفع آلام روحی و نیاز‌های بشر مورد پذیرش قرار می‌گیرد و خود از اصالت برخوردار نیست.نظام سیاسی اومانیسم مبنای مشروعیت خود را از مردم و به اصطلاح ((قرارداد اجتماعی)) می‌گیرد که امروزه در انتخابات و آراء مردمی تجلی می‌یابد.

2- عقل مداری (راسیونالیسم)

از دیگر مشخصه‌های سکولاریسم عقل گرایی است،بدین معنا که انسان از عقل قادر است که همة مسائل را درک کند و به حل آنها بپردازد.داوری نهایی در حل منازعات به عهده عقل است  و عقل مستقل از وحی و آموزشهای الهی قدرت ادارة زندگی بشر را دارد.عقل مداری،در تاریخ اندیشة سیاسی غرب به((دکارت)) باز می‌گردد.پیش از او،طی دو قرن.فلسفه مدرسی با حملات منتقدان و تشکیک در مبانی فکری آن سست شده بود که در نتیجه،در کارت فلسفة مَدرسی را ار اعتبار انداخت و فلسفه نوینی را جایکزین آن ساخت. نتایج عقل مداری طرد دین بود،زیرا عقلانیت به گونه‌ای تفسیر شد که دین را ضد عقل معرفی می‌کرد.از این رو،عقل معیار صحت و سقم قلمداد شد.محاسبه گرایی از پیامدهای عقل مداری است که در پی ریزی تمدن غرب نقشی اساسی ایفاد کرد.در تفکر اسلامی،عقل یکی از منابع استنباط احکام شرعی است و نه تنها با دین سه تیز ندارد بلکه در خدمت آن است آیات و روایات فراوانی دعوت به تعقل و تفکر می‌کنند،به گونه‌ای که در روایات تفکر یک ساعت معادل هفتاد سال عبادت شمرده شده است.

3- علم محوری

بر اساس این مبنا،علم نقش مذهب را در حیات انسانها ایفاد می‌کند و بعبارت دیگر یافته‌های علمی برای اداره جامعه کافیست.فرانسیس بیکن پایه‌گذار تجربه گرایی بوده وی پژوهش تجربی را جایگزین تفسیر نهادهای سنتی از جهان کرد. در این راستا،تعارض علم و دین از مسائلی است که پس از رنسانس و با ظهور موج تجربه گرایی رخ بنمایند . از دیدن اینان.علم بر دین مقدم است و رویکرد افراطی تجربه گرایی این است که هر آنچه که به محک تجربه در نیاید مورد طرد و انکار قرار می‌گیرد.

تقابل علم و دین از هنگامی آغاز شد که تئوری‌های جدیدی،در فضاشناسی و هیأت به وسیله کوپرنیک و کپلر و گالیله مطرح شد که پذیرفته‌ها و باورهای کلیسا و با ظواهر کتاب مقدس  (که برای آنها مقدس بود و به اعتقاد ما تخریب شده است) مخالفت داشت از آن پس تعارض کلیسا و علم آغاز شد و بتدریج شدت گرفت.گرچه در ابتدا کلیسا مقاومتهای زیادی کرد،اما در نهایت شکست خورد و عکس العملهای متعددی نشان داد که در جمله آنها جدایی دین از علم بود.گفته شد دین زبان مخصوص به خود دارد و علم نیز زبان مخصوص به خود رادارد. در نزد آنان روح دین صرفاً راز و نیاز با خداست.

در تفکر دینی،همانگونه که بین عقل و دین تعارض نیست بین علم و دین نیز تعارض نیست.علم و عالم در اندیشه دینی ارزشمند است((قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون)) در تفکر دینی،معرفت تجربی تنها را ه شناخت نیست و راههای دیگری نیز جهت شناخت واقعیت وجود دارد .

4- آزادی و تساهل (لیبرالیسم)

تساهل و تسامح از دیگر مؤلفه‌های سکولاریسم است.از نظر این گروه مذهب و اعتقادات مذهبی مسئله ای فردی محسوب گشته و فرد در انتخاب ان آزاد است.زیربنای آن به تشکیک بر می‌گردد که در نهایت منجر به ایجاد دو مشرب فکری عقل مداری و تجربه گرایی شد آنان اصالت را به شناخت تجربی و حواس ظاهری بخشیدند و این امر موجب تشکیک در معرفت دینی شد به گونه ای که با همه سنن و قوانین دینی،اخلاقی و اجتماعی با دیدن نسبی گرایانه برخورد شد. در تفکر سکولار،حقایق پراکنده است و هر حزب و گروهی تنها به بخشی از حقایق دسترسی دارد.این ایده که با پذیرش اکثریت( 51% ) است جنبه قانونی پیدا کرد،به لحاظ فرهنگی منادی فردگرایی است و به لحاظ سیاسی و اقتصادی به منادی حداقل دخالت دولت در امور اقتصادی و سیاسی است و تنها کار ویژه دولت ایجاد امنیت در جامعه است.

5- سنت ستیزی و نوگرایی

منظور از سنت ستیزی دین زدایی است: فرهنگ امروز غرب بر اساس تحول،تطور و مبارزه با سنن دینی پی ریزی شده است.ماکیاول،از پیشتازان سنت ستیزی.دولت را پدیده‌ای طبیعی که هیچ تعلقی به ماورای طبیعت ندارد می‌شمارد و تنها نقشی که برای دین قائل است آن است که آن را به مثابة ابزاری در دست حکمران می داند.

سکولاریسم در تاریخ اسلام:

پس از رحلت پیامبر اسلام جریانات و حوادثی در تاریخ اسلام اتفاق افتاد که از همان زمان نیز نغمه جدایی دین از سیاست به گوش رسید و به انحراف مسیر حکومت و خلافت از جایگاه اصلی خود،بذر جدایی دین از سیاست کاشته شد.بین قرآن و عترت جدایی انداختند و گرچه دستگاه خلافت نام پیامبر و خدا را یدک می‌کشد اما اثری از آیین خدا و سنت پیامبر در آن نبود.هر چه زاویه انحراف از اسلام شدیدتر می‌گشت،بی توجهی به علوم و معارف دینی بیشتر پدیدار می‌گشت تا آنجائیکه در دوره اٌموی،شعر و عادات و آداب جاهلی بعنوان فرهنگ جایگزین مورد تشوی و ترویج قرار گرفت.سیاست عملاً از دیانت جدا شد و کسانی که حامل مواریث و ارزشهای اسلامی بودند از سیاست دور ماندند و کسانی رهبری و زمامت جامعه اسلامی را عهده دار شدند که با روح معنویت اسلام بیگانه بوده و تنها به تشریفات ظاهری بسنده می‌کردند.

سکولاریسم و جهان اسلام در عصر جدید و در ایران:

فرهنگ جدید غرب.پس از شکل گیری و همراه با سیطره اقتصادی و زرق و برق تمدنش مشرق زمین را مورد هجوم خود قرار داد.سکولاریسم از طریق مختلفی در جهان اسلام نفوذ و گسترش یافت.یکی از آن طرق برخورد غرب با جهان اسلام گسترش یافت.بتدرج گروهی از فرهنگ و اخلاث مهاجمان برخوردار شده و موج فرهنگ آنان شدند این غربزدگان برتری و سیادت غرب و پذیرفتند و تسهیل کننده نفوذ آنان در جامعه شدند.

میسیونرهای مذهبی نیز که از طریق تبلیغ مسیحیت.ایجاد مراکز خیریه و مراکز تعلیم و تربیت به اشاعه اندیشه سکولار کمک کردند یکی دیگر از مجاری ورود فرهنگ غرب به شمار می‌رود.مطبوعات.ترجمه کتابهای غربی و گسترش رسانه‌های جمعی از دیگران عوامل رواج سکولاریسم در جهان اسلام بودند و عمده‌ترین سر دبیران و روزنامه نگاران مطبوعات از عوامل نفوذی غرب بوده است.مستشرقین از دیگر عوامل رواج فرهنگ غرب بودند آنان با مطالعه فرهنگ جوامع و از طریق باستان شناسی و انتقال آثار و کتب علمی و خطی ضربات سنگینی به جوامع اسلامی زدند. و ضمن شناسایی نقاط ضعف و قوت جوامع اسلامی.راهی سیطره بر این جوامع را به استعمار گران یادآور شدند.ادیان ساختگی.اقلیت‌های مذهبی و تشکل‌هایی نظیر احزاب،انجمن‌ها و از جمله فرماسونرها نیز از دیگر مجاری و عوامل نفوذ فرهنگ غرب به شمار می‌روند.

در مواجه با موج تقلید و تشبه به غرب و غربزدگی نهضت احیای اسلامی و تفکر دینی شکل گرفت که بانیان ان حرکت تنها راه حل مشکلات جامعه را بازگشت به اسلام جستجو می‌کردند.که در ایران،انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امم خمینی(ره) حرکتی در جهت احیای ارزشهای دینی بود.از نظر تاریخی سکولاریسم در ایران سه مرحله طی کرده است:

1-    مرحله شکل گیری سکولاریسم.   2- عصر حاکمیت سکولاریسم در ایران

2-    افول سکولاریسم در ایران.

به چگونگی تکوین و شکل گیری سکولاریسم در ایران اشاره شد.اما حاکمیت آن به زمان رضاخان باز می‌گردد((نهضت مشروطه)) که حرکتی از جانب مسلمانان و با رهبری عالمان دینی در جهت مقاله با استبداد واجرای احکام شریعت بود را باید تلاقی سه جریان استبداد،اندیشه اسای و سکولار دانست که حاکمیت غربزدگان و نهایتاً پس از کودتای رضاخان و کمک انگلیسی ها منجر به حاکمیت کامل سکولاریسم در ایران گشت.بایان سکولاریسم در جهت حاکمیت،از سویی به مبارزه با اسلام پرداختند و از سوی دیگر کوشیدند تا با احیای تاریخ قبل از اسلام،اخذ ظواهر فرهنگ غرب و شاه محوری،ایدئولوژی جدیدی را بنیان نهند. شاخصهای مهم سکولاریسم در آن برهه عبارت بودند از:

1- ستیز با اسلام و تجدید گرایی: از طریق ایجاد تشکیک در مبانی دینی،حمایت از جریان انحرافی،مبارزه با نفوذ رهبران دینی،تلاش در جهت گسترش فساد،فحشا و اشاعه فرهنگ غرب در جامعه.

2- حاکمیت نظام آموزشی برمبنای سکولاریسم و برآمده از غرب.

3-    تدوین و اجرای نظام قضایی نوین بر مبنای حقوق بشر غربی.

4-    ایجاد فرهنگستان و تلاش در جهت الفبا.

5-    کشف حجاب و متحدالشکل کردن پوشاک.

انقلاب اسلای را بایستی نقطه آغاز افول سکولاریسم دانست.چراکه انقلاب اسلامی برپایه دین و رهبری فقیه اسلام شناس و با مشارکت مردم مسلمان تحقق یافت. ونتیجه آن

غلبه تفکر دینی و عقب نسینی و انتقال سکولاریسم بود.  

منابع:  

1-    فلسفه سیاست (مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ).

2-    پاکسازی سکولاریسم (دکتر محمد رفیع الدین).

3-    علل گرایش به مادیگرایی(استاد شهید مرتضی مطهری).

 




شهرام خزایی ::: یکشنبه 86/12/5::: ساعت 6:4 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 20


بازدید دیروز: 8


کل بازدید :30594
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<