مسیحیت و عوامل تحقق سکولاریزم
در این بخش ما به عوامل درونی و بیرونی تحقق سکولاریزم در مسیحیت می پردازیم:
الف:عوامل درونی
1.نارسایی و خرد ستیزی آموزه تثلیث
توجیه اعتقاد به خدای سه گانه مشتمل (خدای پدر، خدای پسر، خدای حیات یا روح القدس) در عین شعار توحید و یکتا پرستی یکی از بزرگترین مشکلات در الهیات مسیحی است. وجود چنین آموزه تناقض آمیزی در بنیادیترین اعتقاد دینی، متفکران مسیحی را به تکاپوی دشواری وا داشته و توجیهات فراوانی برای آن دست و پا کردهاند لیکن هیچ یک ازاین تلاشها تا کنون کامیاب نبوده است. لا جرم متالهین مسیحی رابر آن داشته که عقل را از ورود دراین گونه مسائل پرهیز دهند وتفکیک بین قلمرو عقل و ایمان فتوا داده وایمان را در برابر تعقل قرار دهند.چنین تفکیکی به طور طبیعی راهگشای معرفی کرد امور زندگانی وخارج کردن دین از عرصه حیات دنیوی است.
2. التفاط و آمیختگی عقاید دینی با اندیشههای بشری وقرار گرفتن نظریات علمی کهنه ومنسوخ در جایگاه عقاید و باور داشتهای دینی
نمونههای از این دست عبارت است از هیئت بطلمیوسی که زمین مرکز انگار بوده و بر آن است که خورشید بر گرد زمین در گردش است. وجود امثال این آموزهها در منابع دینی و بطلان آنها از طریق دانش جدید، در جهت بیاعتمادی به نصوص دینی مسیحی و گرایش به دانش تجربی تأثیر به سزای داشته است.
3. عدم دسترسی به متن وحی و خدشه دار شدن و ثاقت متون مقدسی
درمسیحیت متن وحی و کلامهای الاهی در دسترس انسانها نیست کتب مقدس نگاشتههایی بشری وتجربههای دینی دهها انسان خطا پذیر در طی چندین قرن است که در دهها کتاب گرد آمده، بدون آنکه بسیاری از نویسندگان آن شناخته شده و یا از وثوق واعتبار بالایی برخوردار باشند. باتوجه به این موارد عصمت کتاب مقدس و اعتماد پذیری آن به سستی گراییده و آن رادر شمار دیگر مکتوبات بشری قرار میدهد. میشل دراین زمینه اعتراف میکند که اکثر متفکران کاتولیک، ارتفردوکس و پرتستان عصر حاضر عصمت لفظی کتاب مقدس رامردود میدانند[2]
?.خدا انگاری مسیح
در نگرش مسیحی حضرت عیسی (ع) نه پیامبر، بلکه خداوند و پسر خداوند است. آنان برآنندکه میسح را دو ذات است، یکی ذات الاهی و دیگری ذات انسانی. او در خداوندی با خدای پسر همسان است ودرانسانیت با انسان هم ذات. در بعدخداوندی قبل از آغاز زمانها از خداوند ولادت یافت و در جنبه انسانی از مریع با کره متولد شده او دو شخص نیست، بلکه یک شخص است و پس خداست. این اعتقاد که «تجسم» یا «تجسد» نام دارد .این اعتقاد از چنان تناقض آشکاری برخوردار است که مسیحیان خود اقرار نمودهاند «اعتقاد به تجسم مشکل یکی شدن خدایاانسان را پیش میکشد، یعنی ادغام شخصیت نا متناهی وسرمدی خدا با وجودی که متناهی وموقتی است»[3]
5. گناه ذاتی انسان
مفهوم گناه نخستین در دین مسیح اصلیترین آموزهی این دین است. روایت پلوسی از مسیحیت که دین مسیح را در چارچوب ادیان یونانی باستان تفسیر نمود به شکل شگفت انگیزی ماهیتش به این مفهوم وابسته است. درمسیحت انسان بر اثر گناه نخستین حضرت آدم ذاتا شریر و گناهکاربه دنیا به میآید و طبق آیینهای کلیسایی باید غسل تعمید داده شده،تا از گناه فطری آدم ابو البشر که نسل به نسل به فرزندانش منتقل میگردد، رهایی یابد.سنت آگوستین به عنوان برجستهترین مدافع مفهوم گناه نخستین گفت: آدم ابوالبشر با لذات خوب و دارای عقل کامل خلق شده است ولی چون قوه اختیار و ارداه آزاد را که به او عطا کرده بودند به اشتراک هوا در اثر آزادی عمل و غرور نفسانی از شجره ممنوعه تناول کرد واز این رو آدم و اولاد و اعقابش متبلابه معصیت جلبی شدهاند که هیچ کس را از آن قوه رهایی نیست. انسان به گناه ازلی محکوم است که از پدرش آدم میراث برده است لطف پروردگار شامل بعضی میشود و محبت خداوند عطهای است الهی که چون نصیب کسی بشود آن کس نمیتواند از آن سر باز زند. به واسطه فیض و رنج های ÷سر خدا و شفاعت مادر (مریم) که او را با قداست آبستن شد، یک زن (حوا) ما را به تباهی کشاند اما زن دیگر برای ما رستگاری خرید. درنظر او خداوند تجسد او در قالب مسیح و لطف وی بود که بر گناه غلبه کرد و نجات را آورد.[4] هر چند کسانی مانند پلاگیوس به این نظر به دشت اعتراض کردند،[5] اما این مفهوم تا به امروز بنیاد اساسی مسیحیت به شمار میآید.
خطای آدم و حوا در خوردن از شجره ممنوعه باعث شد که آنان ذاتاً پلید و گنهکار گردند و بدین وسیله کل بشریت پلید گردید و انسان ذاتاً گنهکار است، از این رو خود نمیتواند دعوت الاهی را اجابت کند. این دیدگاه از سوی نگرشی بد بینانه از انسان به دست میدهد و از دیگر سوهمه انسانها را به علت خطای دو نفر، گنهکار و مورد خشم و غضب الاهی معرفی میکند[6].
6.خلا تشریع و جدا انگاری قلمرو خدا و قیصر
مسیحیت موجود نه تنها از شریعتی جامع و متناسب با ارداه حیات اجتماعی بشر تهی است. بلکه اساساً دارای آموزههایی است که در طول تاریخ بیشترین تأثیر را در گرایش به سکولاریسم دارا بوده است. از جمله این آموزههای تفکیک بین قلمرو خداو پادشاهان است. در انجیل آمده است آنچه از آن قیصر دهید و آنچه مال خداست را به خدا.
7. معصوم انگاری پاپ
اعتقاد به معصومیت پاپ از خطادر شورای و اتیکان تثبیت شد، بر اساس آن پاپ در مسند خود هنگام اظهار نظر در مسائل دینی به خودی خود از خطا مصون است و حتی نیاز به موافقت کلیسا ندارد. این انگاره بر آمدهای چندی دارد از جمله:
الف) ازنظر کلامی والهیاتی جایگاه پاپ را برتر از کتاب مقدس مینشانده زیرا به اعتراف خود اندیشمندان مسیحی کتب مقدس وحی واملای لفظی پروردگارنیست، بلکه دارای مؤلفاتی بشر است که تجربه و میانی خود را در طی قرون متعدد همراه با تفاسیر و تعابیر بشری غیر معصومانه انگاشته و در این فرایند خطاهای آنان نیز بر کتاب مقدس تأثیر گذارده است.
8. موجب جزم انگاری و رسمیت و حجیت بلامنازع قرائت پاپ از دین میشود وهر گونه تفسیر و نگرشی دیگر حتی از سوی متحصصان، عالمان واندیشمندان دینی رامردود میسازد[7].
9.روش ادیان کلیسا چه در حوزه زندگی شخصی و چه در کنش اجتماعی، و به ویژه در برخورد با ارباب علم و دانش بیشترین تأثیر را در گریز از دین و حرکت به سوی سکولاریسم پدید آورد.اقدام به کارهای خدایی چون گناه بخشی و بهشت فروشی
خرید گناه و فروش بهشت در برابر دریافت وجه اقدام ناشایستی بود که در بیاعتبار ساختن وجهه کلیسا و نهادهای دینی تأثیر شگرفی داشته است.
10.جرم گرایی و خشونت:
کلیسا هیچ اندیشهای مغایر با انگاشتههای رسمی خود راحتی در حوزه عوم طبیعی تافته وآن را ارتداد به حساب میآورند و مدعیانش را محکوم ساخت. از سوی دیگر ارباب کلسیا با ایجاد نوعی رژیم پلیسی خشن به کاوش و تجسس در بر تافتههای ذهنی افراد بر میآمد، وپیش از آنکه کس خود به اظهار عقایدش بپردازد مورد تعقیب باز پرسان عقاید (انگیزیتورها)قرار گرفته وبا مشاهده اندک مخالفتی محکوم میشد.
مرتضی مطهری به نقل از ویل دورانت مینویسد:تعداد قربانیان از سال 1480 تا 1488 چیزی حدود 8800 سوخته و 96494 تن محکوم به مجازاتهای سنگین بوده است و از سال 1840 تا 1808 بالغ بر 31912 تن سوخته 2191450 تن محکوم به مجازاتهای سنگین تخمین زده شده است[8].
ب:عوامل بیرونی
1- نزاع بر سر قدرت و توزیع ثروت
در طول تاریخ نزاع و کشمکشهایی بین دستگاه پاپ و سلطنت وجود داشته است، این تنازع در دو حوزه بوده است:
الف) اینکه کدام یک از دو دستگاه یاد شده قدرت خود را مستقیماً از خدامیگیرد و میتواند دیگری را باخود هماهنگ سازد. این مسأله به تدریج به عقب نشینی دستگاه کلیسا و کاهش قدرت پاپ انجامید.
ب) مخالف با سرازیر شدن مالیاتها به سوی پاپ از نقاط مختلف امپراتوری مسیحی بتدریج زمینه ساز پیدایش مفهوم ملت و بینیازی جامعه مدنی و پیدایش فرضیه انحصار وظایف روحانیبه امور دیگر انجامید.
2- جنگهای صلیبی
جنگها صلیبی در سال 964 با نامه تهدید آمیز امپراتوری بیزانس به خلیفه مسلمین آغاز شد و حدود 196 سال به طول انجامید.
3- پیدایش بورژوازی
بورژوا عمدتاً به طبقه متوسط، پیشرو و مالک اطلاق میگردد. پیدایش طبقه پیشرو، حد فاصل بین فئودالها و بردگان- و سفرهای تجارتی این گروه در نقاط مختلف جهان دو دستاورد مهم داشت:
الف: کسب ثروت ب: آشنایی با فرهنگهای مختلف و خروج از نظام بسته فکری و پیشین، که به نوبه خود جامه اروپا را به سمت نفی ارزشهای پیشین و خلق نظامهای جدید با ارزشهای نو فرا میخواند.
4- اختراعات و اکتشافات علمی
پیدایش نظریات جدید در شناخت طبیعت وظهور دانشمندانی نظیر کویرئیک، گالیله، کپلر، نیوتن و .. جزمیات کلیسایی را سخت دچار تزلزل نمود.[9]