سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بزرگترین عیب آن بود که چیزى را زشت انگارى که خود به همانند آن گرفتارى . [نهج البلاغه]

هیوا

    سخنرانی دکتر کریمی تحت عنوان "دکترین بلر برای روابط بین الملل" در 1 اسفند 1384 در محل دفتر مطالعات بین الملل برگزار شد. سخنران با ارایه نظریه جدید مبنی بر "وابستگی متقابل" سیاست خارجی امریکا با سیاست خارجی انگلیس، معتقد است "دکترین جامعه جهانی" بلر که در آوریل 1999 ارایه گردید، خط مشی استراتژی "پیشگیرانه" امنیت ملی امریکا در سپتامبر 2002 قرار گرفت. استراتژی تهاجم اتمی فرانسه که در اوایل 2006 توسط
 
     بسمه تعالی
   تئوری جدید برای روابط بین الملل
   "سوءاستفاده یا اغفال از طریق وابستگی متقابل و درگیری سیاسی"
   یک تئوری برای درک روابط بین الملل بعد از سال 1945
   شکی نیست هر روند سیاسی دارای قالب تئوریک است. "شناخت" اساس فهم سیاست بین الملل است. تئوری های متعدد برای این منظور ارایه گردیده است اما هیچکدام برای کسانی که تئوری های جدید ابداع می کنند متقاعد کننده نبوده است. جالب اینکه هیچ تئوری پردازی خاتمه جنگ سرد را پیش بینی نکرده بود! با این حساب چگونه یک سیاست خارجی موثر را دنبال کنیم؟ بر این باورم، بر مبنای "تفکر سیاسی بعضی از نخست وزیران انگلیسی" می توان تئوری جدیدی را ابداع کرد تا کمک کننده به شناخت روابط بین الملل در آینده باشد.
   کنت واتز می گوید: "از تجربه نمی توان تئوری ساخت". واتز همچنین می گوید: "اگر اطلاعات جدیدی آشکار شوند، تئوریزه کردن آنها مشکلی است که باقی خواهد ماند". او بر این باور است که: "تئوری یک تصویر است" ، و "تئوری باید ابداع شود" ، و "نظریه های تئوریک باید مبتکرانه باشند." واتز در نهایت می گوید: "در طراحی تئوری، شخص باید با ارایه عقیده، تئوری را توصیف کند." با توجه به ملاحظالت فوق، من بر این باورم: "از سال 1945 به بعد، بدلیل فقدات تجربه در روابط بین الملل، "منابع و قدرت" امریکا از طریق "وابستگی متقابل Interdependency" و "درگیر بودن Engagement" مورد "سوءاستفاده یا اغفال Manipulate" واقع شد."
   برای توصیف تئوری: "عقیده دارم تعداد مشخص نخست وزیران انگلیس که از "رابطه ویژه Special Relationship" با روسای جمهور امریکا برخوردار بودند، از طریق "وابستگی متقابل Interdependency" و "درگیر کردن امریکا در روابط بین الملل Engagement"، سیاست خارجی امریکا را به گونه ای هدایت کردند که "الگو سیاسی Special paradigm" خاصی را در روابط بین الملل حاکم کردند.
   آلن اسحاک معتقد است علوم سیاسی نیازمند به تئوری و ذهنیت تئوریک نیست. واتز هم معتقد است: "اگر شناخت ما از جهان تامین کننده منافع ما باشد، نیازی به تئوری نیست. اما قادر نیستیم. برای تشخیص راه درست از میان اطلاعات بی کران، تنها از طریق راهبرد تئوریک امکان پذیر است." در ترسیم تئوری، کنت واتز می گوید: " برای بررسی عقلانی، بعضی عوامل بیشتر از دیگر عوامل که بیانگر روابط فی ما بین هستند، مورد توجه واقع می گردد."
   بنابراین، من بر 3 نکته تاکید خواهم کرد.
   اول: سال 1945 آغاز "نظم بعد از جنگ Post War Order" است، و معتقدم کماکان همان نظم ادامه دارد. دوم: همانگونه که واتز می گوید: "یک تئوری رویت حوادث و گزارش ذهنیت ها نیست، بلکه توصیف آنها است" ، چگونگی "خاص بودن Specialty" "رابط ویژه Special Relationship" بین تعدادی ازنخست وزیران انگلیس (چرچیل، مک میلان، تاچر و بلر) با روسای جمهور امریکا (روزولت، کندی، ریگان و بوش) را "توصیف" خواهم کرد. سوم: بر خلاف آنچه واتز می گوید: "یک تئوری از طریق تجربه قابل آزمایش است، همانطور که انیشتین مشاهداتش را توصیف کرد و راهی برای تئوری پردازی تجربه وجود ندارد" ، نظریه واتز را برعکس اثبات خواهم کرد، زیرا اطلاعات آشکار شده، تاثیرگزار بر تفکر ذهنی خواهد بود. به این معنی که: "با اطلاعات جدید و آشکار شده در سیاست خارجی بعد از 1945، سیاست بین الملل را تئوریزه می کنم."
   امریکا از اوایل هزاره 1900 میلادی یک ابر قدرت محسوب می شد و در آغاز قرن 21 نیز تنها ابرقدرت موجود است. برای چه مدتی ابرقدرت باقی خواهد ماند؟ بستگی دارد. سال 1945 را می تواند آغاز مطالعات مدرن روابط بین الملل مد نظر قرار داد زیرا سازمان های جدید بین الملل تاسیس شدند. در دهه 1940، وینستون چرچیل نخست وزیر وقت انگلیس، فرانکلین روزولت رئیس جمهور وقت امریکا را برای طراحی "نظم جهانی بعد از جنگ" مورد "اغفال Manipulate" قرار داد. چرچیل موفق شد زیرا اطلاعات جدید ثابت می کند. مجددا در دهه 1960، هارولد مک میلان هم بخاطر "پیوستگی امریکا و انگلیس Interdependency" در زمینه سلاح اتمی، جان اف کندی را "اغفال" کرد تا مسایل امنیتی اروپا و روابط بین الملل را سامان دهی کند. مک میلان هم موفق بود زیرا بعد از 3 دهه "اداره اسناد انگلیس" و دیگر مراکز علمی سند ارایه نموده اند. در دهه 1980، مارگارت تاچر هم، رونالد ریگان را با "درگیر کردن Engagement" امریکا برای سامان دهی روابط بین الملل "بعد از اتحاد دو آلمان" مورد "اغفال" قرار داد. با توجه به دلایل فوق که قابل اثبات اند، باید نتیجه گرفت که در آستانه ورود به هزاره جدید، تونی بلر نخست وزیر انگلیس در حال "اغفال" جورج بوش پسر است تا از طریق "وابسته نمودن امریکا به انگلیس" و "درگیرکردن" سیاست خارجی امریکا در روابط بین الملل، "سیاست بعد از جنگ سرد" را تحت عنوان "جامعه جهانی International Community" خلق نماید.
   مثال ها:
   طی جنگ جهانی دوم، در یک ملاقات بین هئیت انگلیسی و امریکایی، یک یادداشت در سطل زباله اتاق ملاقات پیدا شد که متعلق به هئیت انگلیسی بود اما توسط امریکایی ها ضبط شد. متن یادداشت بعد از 3 دهه آشکار شد. در متن، طنزی که توصیف کننده حال و هوای هئیت امریکایی بود آمده است: "واقعیت این است که امریکایی ها کیسه پول دارند. اما هوش و ذکاوت را ما (انگلیسی ها) داریم."
   وقتی ژنرال دوگل رئیس جمهور اسبق فرانسه از چرچیل خواست تا اتحاد جدید برای همکاری اروپا با فرانسه تشکیل دهد، چرچیل با رد درخواست دوگل در پاسخ گفت: "در سیاست و استراتژی بهتر است در کنار قوی قرار بگیری تا در مقابل او بایستی. امریکایی ها منابع سرشاری دارند. انها همیشه از این منابع در راستای منافع خود بهره برداری نمی کنند. من سعی دارم تا آنها را راهنمایی کنم. البته بدون اینکه منافع کشورم را نادیده بگیرم. من با روش پیشنهاد کردن به آنها سعی دارم تا با نفوذ، امورات را در مسیر صحیح قرار دهم."
   مک میلان هم گفت: "انگلیس برای امریکا مثل یونان برای امپراطوری رم است. از آنجائیکه یونانی ها زیرک تر از رومی ها بودند، مدیریت امور را در دست داشتند و به رومی ها هم نمی گفتند. تدبیر انگلیس برای روابط با امریکا باید همچون یونانی ها برای رومیان باشد."
   تاچر هم گفته بود: "ما از اینکه قدرت امریکا مورد سوءاستفاده واقع گردد نگران نیستیم. نگرانی اصلی ما این است که امریکا اروپا را ترک نماید. ما باید دنبال سیاست هایی باشیم که امریکا متقاعد شود یک قدرت اروپایی است."
   بلر نیز امریکاییها را ترغیب به اقدام یکجانبه کرد تا "رهبر" باقی بماند. کمی بعد از تجاوز به امریکا به عراق، بلر در کنگره امریکا در توجیه اقدام امریکا خطاب به نمایندگان گفت اگر یکی از شهروندان امریکایی از شما سیاستمداران سوال کند "چرا من؟ چرا ما امریکاییها؟" به او بگویید: "سرنوشت چنین جایگاهی را برای شما در تاریخ ترسیم کرده است، در این برهه زمانی تکلیف بر دوش شماست تا انجام وظیفه نمایید."
   این ها مثال های خوبی برای اثبات این نظریه است که تعدادی از نخست وزیران انگلیسی از وینستون چرچیل، معمار "نظم بعد از جنگ"، تا تونی بلر مبتکر "دکتربن جامعه جهانی"، نظمی را که در سال 1945 طراحی شده بود را تا پایان قرن ادامه و برای ورود به قرن جدید حفظ نمودند. البته نظریه های سیاسی متعدد مثل کمونیسم و تعدادی دولت های انقلابی در مقاطع مختلف، با عدم موفقیت "تفکر انگلیسی روابط بین الملل" را به چالش کشیدند، اما نخست وزیران انگلیس از طریق "وابستگی متقابل" و "درگیر کردن" با موفقیت سیاست خارجی امریکا در روابط بین الملل به میل خود طراحی کردند.
   اگر دیگر نخست وزیران انگلیس در "سوءاستفاده یا اغفال Manipulate" سیاست خارجی امریکا در راستای منافع انگلیس در "قبل از خاتمه جنگ سرد" اقدام کردند، تونی بلر تفکر سیاست بین الملل انگلیس را با قدرت امریکا، برای "بعد از جنگ سرد"، "جهانی" و "تئوریزه" کرد. بلر با صراحت "دکترین جامعه جهانی" را در سال 1999 مطرح کرد. در 24 آوریل 1999، 7 ماه قبل از به قدرت رسیدن بوش، بلر گفت: "ما شاهد آغاز دکترین جدیدی در جامعه جهانی هستیم. آنچه امروزه امریکا آماده انجام آن است، عدم نیاز به مداخله در امور دیگر کشورها است. کنش ما برای دفاع از ارزش هایی است که آنها را زنده نگهداشته ایم. ارزش های ما در نهایت با منافع ما گره می خورند. توسعه ارزش های ما، خود به خود، برای ما دامنه امنیتی ایجاد می کند. مهمترین مشکل سیاست خارجی امروز ما این است که چگونه تشخیص دهیم در چه شرایطی در مناقشات دیگران مداخله نماییم. برای مدت ها، عدم مداخله یک اصل بین الملل محسوب می شد. اما این اصل باید از کیفیت احترام گذاشتن هم برخوردار باشد. اگر بخواهیم در جهان مدرن، هر اشتباهی را که دیدیم، تصحیح نماییم، غیر از مداخله، بندرت بتوان اقدام دیگری کرد. بنابرین ما تصمیم می گیریم کی و چه وقت تجاوز کنیم. من از شما (امریکاییها) می خواهم هرگز به فکر دکترین انزواگرایی نباشید." این تئوری در سال 2002 بر استراتژی امنیت ملی امریکا تحمیل شد و در سال 2006 در فرانسه مقبولیت یافت و بتدریج در کشورهای طرفدار "ارزش های غربی" بعنوان استراتژی امنیت ملی مطرح است.
   نظریه "جامعه جهانی" بلر از کجا نشات می گیرد؟ "ایی. اچ. کار" می گوید: "این مردم انگلیس زبان (انگلیس و امریکا) در مخفی کردن منافع خود خواهانه خود زیر نقاب منافع عمومی سابقه بدی دارند." "بری بوزان" هم می گوید: "تفکر "جامعه جهانی" کارکرد سیاسی کلیدی در ایجاد مشروعیت برای کسانی که تحت لوای آن اقدام می کنند، دارد." تونی بلر این تفکر را در سال 1999 ارایه و بعنوان محک "ارزش های انگلیسی زبان ها" بر جامعه جهانی تحمیل کرد. در واقع تفکر جامعه جهانی بلر "تفکر ارزش های یک جامعه اقلیت" اما بنام جامعه جهانی است. کاندالیزا رایس در سال 2000 از همین اصطلاح استفاده کرد وقتی گفت: "منافع "جامعه جهانی" جایگزین منافع ملی شده است." (این همان "دکترین جامعه جهانی" بلر است و 11 سپتامبر 2001 توجیه کننده اعمال آن بود. بلر گفت: "11 سپتامبر برای من یک الهام بود." ) ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه هم به استراتژی تجاوزگرانه انگلیس و امریکا پیوست. شیراک گفت: "ما باید از قابلیت استفاده از زور در مواقع ضروری برخوردار باشیم." هر 3 کشور، پیرو استراتژی مشابه ای هستند که الگویی جدید در سیاست بین الملل است و در واقع ریشه در تفکر جامعه جهانی بلر دارد. حایز اهمیت است، بی بی سی گزارش داد: "تونی بلر نومحافظه کار اصلی است و در سیاست خارجی همواره جلوتر از بوش حرکت می کند."
   ممکن است گفته شود این تئوری با برد کوتاه قابلیت ارایه بعنوان تئوری روابط بین الملل را ندارد و محدود به "رابطه مخصوص" انگلیس و امریکا است. اما می دانیم که ابداع تئوری های بین الملل در انحصار اندیشمندان این دو کشور است. امریکا و انگلیس بازیگران سیاسی در روابط بین الملل هستند. بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1945، اول انگلیسی ها و سپس امریکایی ها سیاست دوقطبی را بمرحله اجرا گذاشتند. خاتمه جنگ سرد بسیاری از تئوری پردازها را غافلگیر کرد، اما بوش و شیراک به "تئوری جدید" که مبتنی بر ارزش های "اقلیت انگلیس زبان" استوار است و مبتکر آن بلر است، پیوستند.
   دکتر سید وحید کریمی



شهرام خزایی ::: یکشنبه 86/12/5::: ساعت 6:22 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 16


بازدید دیروز: 8


کل بازدید :30590
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<