شعرهای شامی کرماشانی هنوز هم طراوت خود را دارند. خیلی دوست داشتم بخشی از این شعر ها را ترجمه کنم و شما هم شریک این التذاذ باشید. دیدم با ترجمه تقریبا تمام مزه آن از دست می رود. بعد متوجه شدم اگر رسم الخط را به فارسی برگردانم خواندنش برای یک فارس زبان راحت ترمی شود البته با توضیح بعضی از واژه ها. همین جا بگویم کردی لکی که زبان شامی است، به فارسی نزدیک تر است تا کردی معیار یعنی اگر یک مهابادی یا اهل سلیمانیه عراق که با کردی سورانی - کردی معیار جنوب- حرف می زند و زبانش همان است که کردها با آن می نویسند و می خوانند، با یک کرد لک روبه رو شود بهتر است فارسی حرف بزنند تا کردی و قطعا چیزی از حرف های یکدیگر را نخواهند فهمید
کردی لکی که آن را ترکیبی از لری و کردی نیز می دانند، در شهرستان های سنقر، هرسین، کنگاور و کرمانشاه، متداول است
شامی شاعر نابینای کرمانشاهی که اصالتا هرسینی است، پیش از انقلاب دار فانی را وداع گفت و برای اولین بار ماموستا هژار اشعار او را در سال 62 جمع آوری و به چاپ رساند. او شاعری اجتماعی است که با زبانی طنز و یله تلخی ها را یادآوری می کند. شعر دکتر مصدق، اجاره نشینی و روغن نباتی از این دست شعر های او هستند. دکتر مصدق اش را با هم می خوانیم این شعر در سال 1331 سروده شده است
و بس که گردیم دس و بان دس
قرب ئرام نمن چو میوه نارس
جواو سلام نیشنوم له کس
بیکار چو ایمه له ایران فره س
خوش و حال هرکس مردیت آسودس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
نیمی له ملت دچار دردن
له صب تا غروب بیکار مگردن
و گسنه یی وینه ی زعفران زردن
مرد مبارز روز نبردن
زر ئرای ئیوس شر ئرای ایمه س
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
نیمی له ملت چو گای پرواری
هر خون و خفن له سمن کاری
سرمستن و جام باده بی عاری
همیشه هفت رنگ و سفرشان هس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
ئوشن چل هزار بیکار و پاتخت
عمر گرامی مگذرن و سخت
بی جا و مکان بی لباس و رخت
سه وعده غذا کردن و یی وخت
ئاخر ئوانش هم نوع ئیوس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
یسه چوار روژتر هم زمستانه
زوخال نابوده هیزم گرانه
صدای زیل و بم بفرو بارانه
شقه ی دنان تی چو مسگر خانه
داش! نانوایی نی کفیده دس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
غصه کسادی سفید کرد ریشم
له صوب تا غروب خمیازه کیشم
من وه انتظار مشتری نیشم
بازرس یل هرسات مکن تفتیشم
چه بکم ئرای تلکه ی بازرس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
مشتی زر پرست سکه ی زر شناس
هیچ دینی نیرن غیر از اسکناس
مه مجلس ریا و روضه ی قارداس
تا نشان بین اسپاب و اثاث
یه روضه نیه، یش یی جور حقه س
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
سه ماهه حقوق پاسبان شار
نیرسید نیده ی دس طلبکار
مر جرات دیرن بچنه بازار
یه چری آقا! ئو داد کی سرکار
دس مایه نیریم حساوکت بار
و دینت قسم نقدو نسیه س
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
اوضاع مملکت درهم برهمه
وینه ی زلف یار پر پیچ و خمه
نیمی له ملت دچار غمه
رشته زندگی خیلی محکمه
ورنه و آسان گیان مدن و دس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
دست و پای مردم پیچاسه و هم
گش و کساتی دچارن و غم
له هر کس پرسم ئوشی چه بکم
و گیان شامی هر له کیسه خوم
من ئوشم بخوین تا ئوری که هس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س
و: به
له: از
نمن: نماند
بان: روی، برز: بلندی
تی: می آید
فره س: فراوان است
گردیم: گشتیم
دس: دست
ئرام: برای من
نیشنوم: نمی شنوم
ئیمه: ما
ئرای: برای
سمن کاری: سیمان کاری، خانه محکم
خون یا خن با ضمه: می خورند
خفن: می خوابند
ئوشن: می گویند
ئوانه: آنها، ئوانش: آنها هم
ئیوه: شما
یسه: حالا
روژ: روز
زوخال: زغال
بفر: برف
نی کفیده دس: به دست نمی آید
نیشم: می نشینم
بازرس یل: بازرس ها
هر سات: هر ساعت
مکن تفتیشم: تفتیشم می کنند
یه روضه نیه، یش یی جور حقه س: این روضه نیست این هم یک جور حقه است
شار: شهر
دیرن: دارند
یه: این
چری: صدا می کند
ئوشم: می گویم
بخوین: بخوریم
ئوره: آنجا
شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/14::: ساعت 5:24 عصر